من پذیرفتم شکست خویش را
پندهای عقل دور اندیش را
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد اشنا دیوانه است
می روم از رفتن من شاد باش
از عذاب دیدنم ازاد باش
گرچه تو تنها تر از من می روی
ارزو دارم شبی عاشق شوی
ارزو دارم بفهمی درد را
تندی برخوردهای سرد را
هلیا19بابلسر
کلمات کلیدی :